همه چیز از همه جا

hayat bir yalan adamla havadan kalan

همه چیز از همه جا

hayat bir yalan adamla havadan kalan

تربیت کودکان سری ۲

:: تربیت و انضباط بخشیدن به کودک

دیسیپلین یا انضباط بخشیدن به کودک، عبارتست از آموزشی که به وسیله ی پدر و مادر و افرادی که با کودک تماس دارند داده می شود، تا کودک بتواند در دنیای جدیدی که وارد شده است زندگی کند. در این آموزش کودک ارشاد و راهنمایی خواهد شد که تمام قدرت ها و احساس های غیر ارادی خود را از دوران کودکی کنترل و حتی دور سازد تا در نتیجه رفتار و اعمال کودک مطلوب اجتماعی گردد که در آن زندگی می کند.


رفتار کودک بی انضباط و بدون تربیت

اگر به کودکی انضباط آموزش داده نشود، عادات ناپسندیده را می آموزد و آنچه را می خواهد با خشونت و بد خلقی به دست می آورد. چنین کودکی با کودکان دیگر با خشونت رفتار می کند، و کودکان دیگر از چنین کودکی گریزان هستند و او همیشه تنهاست.غیر از پدر و مادر، افراد دیگر از چنین کودکی ترس و وحشت دارند. پدر و مادر کودکان دیگر مایل نیستند فرزندانشان با چنین کودکی تماس داشته باشند و هم بازی شوند، زیرا از آن ترس دارند که کودکشان رفتار و حرکات چنین کودکی را یاد بگیرد.


کودکی که انضباط را نیاموخته است اگر با پدر و مادر خود به جمع دیگری پیوست یا به میهمانی رفت، اعمال و رفتار ناپسند او بیشتر مشخص خواهد شد. از مبل و صندلی بالا می رود، با کودکان میزبان بدرفتاری میکند، و آنها را آزار می دهد.


چطور انضباط را باید به کودک آموخت؟

در نهاد و سرشت نوزاد انسان آمادگی برای یادگیری اعمال خوب و پسندیده وجود دارد از این جهت است که کودک خود می خواهد که رفتار و اعمال او خوب و پسندیده باشد و مورد توجه پدر و مادر و اطرافیان خود و آنهایی که او را دوست دارند قرار گیرد.

در حقیقت در نهاد انسان از کودکی بذر خوبی کاشته شده است و پدر و مادرها و پرستار کودکان هستند که باید آن را آبیاری و از آن مواظبت نمایند تا رشد کند، و از او انسانی با صفات پسندیده ساخته شود.

کودک رفتار و اعمال خوب را از راه دیدن نمونه ها و از راه صحبت کردن با او و نشان دادن به او یاد می گیرد. او رفتار شایسته و ادب را به سرعت می آموزد. اگر پدر و مادر خود نسبت به کودک مودب و نمونه ای برای کودک باشند او همان رفتار را یاد خواهد گرفت. تنها خواستن از کودک که رفتار و اعمال خوب داشته باشد و خود را کنترل کند، ولی پدر و مادر و اطرافیان چنین رفتاری نداشته باشند، انتظار بیجائی است.


سن آموزش انضباط

برای آموزش انضباط باید کودک به حد کافی رشد کرده باشد. اگر چنین آموزشی زود شروع شود بی نتیجه است. به کودک یک ساله ای که تازه معنی کلمه نه را فهمیده است نمی توان آموزش انضباط را داد، ولی کودک سه ساله می تواند آموزش ببیند. ما بین این دو سن زمانی است که می توان آموزش را شروع کرد. از طرف دیگر شروع آموزش باید بر مبنای قدرت درک و هوش کودک باشد و موضوع سن مطرح نیست. به طور کلی سن دو سالگی زمانی است که میشود آموزش انضباط را شروع کرد و آداب و سنت های خوب را به کودک یاد داد.


اگر کودک از نظر سنی و قدرت درک به حد کافی رشد نکرده باشد، شروع انضباط توام با گریه و زاری خواهد بود، زیرا کودک نمی تواند درک کند که از او چه خواسته می شود. بعضی مادران کودک شش تا نه ماهه خود را تنبیه می کنند به خاطر اینکه انگشت خود را در دهان خود می گذارد و می مکد، چنین شیرخواری گناهی نکرده است و از این تنبیه چیزی نمی آموزد.


یکی از عواملی که در تربیت کودکان می توان از آن استفاده کرد، آشنایی با شخصیت روانی کودک است. در کودکان حتی در دوره مقاومت و سرسختی که بین 18 ماهگی تا سه سالگی است باید سعی کرد برخوردی به وجود نیاید و اشیا شکستنی در اختیار کودک قرار نگیرد. سزاوار نیست چنین اشیایی در دسترس کودک باشد و سپس او را سرزنش کرد که چرا شکسته است. باید سعی کرد برخورد با کودک کم شود. اکثر برخوردها با کودک موقعی است که بازی کودک را ناگهان به خاطر خوردن شام یا ناهار یا خوابیدن قطع می کنیم.


بهترین روش این است که قبلا به او گوشزد شود و به او فرصت داده شود.

بهترین طریقه آموزش انضباط این است که با کودک به طور منطقی و عقلانی رفتار کرد. مثلا به کودک چهار ساله باید توضیح داد که خرد کردن کاغذ در اتاق خودش مانعی ندارد ولی در اتاق مهمانخانه درست نیست.اگر کودک سه ساله ای ورقه های کتابی را پاره کرد باید کتاب را از او گرفت و به او توضیح داد که کتاب ارزش دارد و رفتار پدر و مادر به او بفهماند و او درک کند که گرفتن کتاب از او و محروم کردن او از آن به خاطر پاره کردن آن بوده است.


موقعی که کودکان با یکدیگر بازی می کنند ممکن است برخورد و جنگ و ستیزی ما بین آنها روی دهد. باید مراقب بود که مشکلی را که بین آنها پیش آمده است خودشان حل کنند. باید توجه داشت که کودک نباید کودک دیگری را اذیت کند و کودک آزار کننده و عصبانی را باید از محیط بازی دور کرد و نوع بازی را که منجر به خشونت شده است عوض کرد.


از کودک دو تا سه ساله انتظار نمی رود که اجازه دهد که از اسباب بازی های مورد علاقه اش، کودک دیگری استفاده کند، زیرا حالت وابستگی به اشیا و خودخواهی در چهار سال اول زندگی وجود دارد و اگر برخوردی به میان آید باید اسباب بازی دیگری به میان آورد. کودکان اکثرا در سنین بالا راه خودشان را پیدا می کنند و خودشان مشکلاتشان را حل می کنند ولی چنین حالتی در توان کودکان دو تا سه ساله نیست.


موقعی که کودک سه ساله شما فنجان شیری را روی فرش ریخت و شما از او خواستید که آن را تمیز کتد و کودک از انجام دادن چنین کاری خودداری کرد، در این حال ضرورت ندارد که شما اصرار کنید که او اطاعت مطلق داشته باشد، بلکه هر دو - کودک و شما - وضع خود را به طریقی حفظ کنید، زیرا امکان اینکه رفتار کودک و عکس العمل او عوض شود وجود دارد. بنابراین اگر بگویید : ما هر دو این کار را انجام می دهیم ببینیم کدام زودتر، کودک قبول خواهد کرد.


کودک در دورانی که هنوز مسائل عقلی را درک نمی کند بنا به فطرت طبیعی خود لزوم وفای به عهد را می فهمد. موقعی که پدر به او وعده خرید اسباب بازی را می دهد و کودک به انتظار وعده ی پدر است و به این توقع فطری اطمینان دارد، تا پدر نیامده مسرور است و به خود نوید می دهد ولی پدری که بدون اسباب بازی به خانه باز می گردد، کودک خلاف انتظارش را می بیند و خلف وعده و عهد شکنی را حس می کند.


کودک چهار ساله ای که هنگام خروج پدر و مادر از خانه مایل است که با آنها برود، تقاضا می کند که به همراه برده شود، وقتی به کودک گفته می شود ( برو کفش و لباس خود را بپوش و بیا تا ترا با خود ببریم ) ولی پس از برگشتن کودک می بیند که پدر رفته است یا اتومبیل پدر را از دور می بیند که در حال رفتن است، این دروغ و عهد شکنی و خلاف انتظار در کودک اثر خواهد گذاشت، و نه فقط به پدر خود بی اعتماد خواهد شد ، بلکه او عملا عهد شکنی را از پدر خود می آموزد.


خداوند در کتاب آسمانی خود فرموده است: به عهد و پیمان خود وفا کنید، زیرا این امر در پیشگاه خداوند مورد پرسش و مواخذه است.

همچنین رسول خدا (ص ) فرموده است: کودکان را دوست بدارید و با آنها با مهربانی رفتار کنید وقتی به آنها وعده ای می دهید حتما عمل کنید زیرا کودکان، شما را رازق خود می دانند.

 

 

 

همه والدین دوست دارند با فرزندانشان روابط خوشایند و رضایت بخشی داشته باشند، بدین منظور لازم است توانایی های متناسب با سن فرزند خود را بشناسند. بسیاری از سوء تفاهم ها و برخوردها به این دلیل بروز می کنند که والدین توقعی بیش از توانایی فرزندشان دارند، به طور مثال انتظار دارند که یک کودک دو ساله با آنها همکاری کند و یا یک کودک سه ساله ، سریع و دقیق کارها را انجام دهد، در حالی که هیچ یک از آنها نمی توانند چنین باشند.

در این مقاله انتظاراتی که می توانیم از کودکان چهار،  پنج و شش ساله داشته باشیم مطرح شده است. در این گروه سنی (به ویژه دو تا چهار سالگی) ، کودکان مقاومت و لجبازی بیشتری نشان می دهند. توصیه می شود که والدین کودکان خود را آماده کنند تا بتوانند به تدریج مسئولیت های جدید و بیشتری را بپذیرند (به تنهایی لباس بپوشند، به تنهایی دست و صورت خود را بشویند، به تنهایی حمام کنند و ...) البته آنها به کمک بزرگترها نیاز دارند ولی می توانند بیشتر کارهای روزانه خود را انجام دهند.

 

بازیگوشی کردن کودک نوعی جلب توجه والدین و تقاضای محبت بیشتر است.

زمانی که به کودک اجازه می دهیم مهارت های جدیدی را بیاموزد و به شیوه زندگی تازه ای قدم بگذارد، با مشکلات تازه ای نیز رو به رو خواهیم شد زیرا کسب مهارت های جدید با دشواری های مخصوص به خود همراه است. در این گروه سنی، کودکان نمی توانند سرعت عمل داشته باشند. زمان بندی و تنظیم یک برنامه روزانه فشرده برای آنان مفهومی نخواهد داشت. بازیگوشی کودکان راهی غیر مستقیم است برای جلب توجه والدین، یاری خواستن از آنان و تقاضای محبت بیشتر. اگر فرزند شما تقاضای کمک می کند ، بهتر است به جای این که او را وادار کنید که کارش را انجام دهد به او کمک کنید ؛ اما مراقب باشید! آیا او به کمک شما نیاز دارد؟ به طور مثال اگر فرزند چهار تا شش ساله شما برای بستن بند کفش خود از شما کمک می خواهد به او کمک کنید ؛ اما اگر روی صندلی نشسته و از شما می خواهد که کفش او را برایش ببرید تا بپوشد ، تسلیم نشوید، حتی اگر وضعیت را بدتر کند. زیرا در مدت کوتاهی او به کودکی تنبل و وابسته به شما تبدیل خواهد شد.

 

راه حل دیگری که برای حل مسئله بازیگوشی کودکان مطرح می شود این است که وقت بیشتری در اختیارشان بگذارید تا  کارهای روزانه را به موقع انجام دهند. اگر لازم است می توانید یک جدول مصور تهیه کنید. تصاویری از کارهایی که از صبح تا شب باید انجام دهد تهیه کنید. مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، مسواک زدن، کتاب خواندن و ... و روی یک پوستر بزرگ بچسبانید. می توانید از فرزند خود عکس بگیرید و آنها را در جدول مصور بچسبانید. در یک طرف جدول عکس ماه و ستاره بچسبانید که شب را نشان بدهد و در طرف دیگر عکس خورشید را بچسبانید تا نشان دهنده ی  صبح و کارهای مخصوص به آن باشد. روزهای اول که کودک به جدول نگاه می کند ممکن است کمی گیج شود اما به تدریج با مسئولیت های خود آشنا خواهد شد. می توانید شب قبل لباس های او را مرتب کنید. در این مرحله باز هم بر تحسین کردن و جایزه دادن تأکید می کنیم. بداخلاقی و ترشرویی والدین تأثیر خوبی نخواهد گذاشت.

 

مهمترین نکته ای که والدین باید به آن توجه کنند این است که انجام کارهای روزانه و مسئولیت های جزئی، بخش اصلی زندگی یک کودک چهار تا شش ساله را تشکیل نمی دهند بلکه بازی کردن، جالب توجه ترین بخش زندگی او به شمار می رود. او از بازی کردن با کودکان دیگر، و با کسانی که به چیزهایی نیاز دارند که او نیاز دارد، و چیزهایی را دوست می دارند که او دوست دارد لذت می برد. بازی کردن با کودکان دیگر در این سن بسیار با اهمیت است.

 

همیشه به خاطر داشته باشید که کودک به خودی خود از احساسات همسن و سال های خود اطلاعی ندارد، نیاز به همکاری و همدردی و کمک به آنان را درک نمی کند ؛ او باید این نوع مهارت ها را از بزرگترها بیاموزد. مهارت هایی که به او کمک می کند تا به یک موجود اجتماعی تبدیل شود. در این بخش هم تشویق و تحسین کودک راه مناسبی برای آموزش مهارت هاست. کودک نیاز به راهنمایی های شما و تمرین بیشتر دارد. همکاری کردن با دیگران، رعایت نوبت در بازی ها و رفتار عادلانه داشتن و حفظ آرامش ، مهارت هایی هستند که باید یاد گرفت و تنها یک اشاره کوچک شما کافیست ؛ ولی باید صبر کنید و تمرین داشته باشید تا به نتایج مطلوب برسید. تا سن پنج سالگی، کودکان می توانند مهارت های پایه را برای بازی های کودکانه یاد بگیرند، به ویژه آنان که از سال های قبل با بچه های هم سن و سال خود بازی می کردند . در هر صورت همه ی آموزش ها نیاز به فرصت کافی دارند.

 

گفتار پایانی

اغلب والدین امروزی، احساسات خود را مانند اضطراب داشتن، نگران بودن، عجله داشتن و ... در رفتار با کودکان خود منعکس می سازند. بیشتر والدین توقع دارند که فرزندانشان پیش از آنکه آمادگی کافی را کسب نمایند فرد مسئولی باشند. از فرزندانشان می خواهند که خوش اخلاق و مؤدب باشند، با بچه های دیگر مشغول بازی شوند، همکاری داشته باشند، مفید باشند، سریع راه بروند، سریع صحبت کنند و ... و بالاخره به سرعت رشد کنند و بزرگ شوند. در حالی که کسب همه مهارت های فوق نیاز به فرصت کافی دارند. دانشمندان معتقدند که بزرگ شدن فرآیندی آرام تر و پربارتر از آن چیزی است که واقعاً هست. بهتر است که فشارها را از روی فرزندانمان برداریم و به آنها فرصت کافی بدهیم تا بتوانند به آرامی و با کاردانی در مراحل رشد خود قدم بردارند.

 

 

اصول ساده برای تربیت کودکان 3تا14 ساله



اصول ساده برای تربیت کودکان 3تا14 ساله

افسانه وکیلی

آیا برای تربیت کودکان اصول یکسانی وجود دارد که والدین با رعایت آن اصول بتوانند به نحو مطلوبی عمل کنند؟ هر چند که شاید نتوان اصول کاملا روشنی را برای تربیت بیان کرد، ولی می توان به چند اصل کلی اشاره کرد که فرایند تربیت را آسانتر می کند. در زیر به برخی ار مهارتها و اصول مهم اشاره می شود:

1ثبات عمل کنید

ثبات داشتن در رابطه با کودک یکی از اصول مهم فرزندداری است معهذا ممکن است در پیروی از آن در موقعیت های روزانه با مشکل مواجه شوید. اگر هنگامی که کودک کاری را انجام می دهد به او لبخند زنید لکن در زمان دیگری همان کار یا شبیه آن را انجام دهد به او سخت بگیرید کودک به شدت دچار سردرگمی می شود. چرا این عمل در یک زمان خطای بزرگی بود و در زمان دیگر خنده آور؟ هنگامی که اجازه می دهید حالات خلقی شما عکس العمل هایتان را نسبت به کودک تحت تاثیر قرار دهد، قرار گرفتن در این بی ثباتی آسان می شود.

ممکن است چنان روز بدی را شروع کرده باشید که هر عمل کودک در نظرتان بی مورد جلوه کرده و بهمین دلیل او را تنبیه کنید. پس مواظب باشید کودک خود را به علت رفتار مثبت که انجام داده تشویق نمایید و به علت رفتار منفی تنبیه نمایید نه اینکه ملاک تشویق یا تنبیه شما حالات خلقی شما باشد. روزی شاد و پر حوصله و روز دیگر به دلایل گوناگون خسته و بی حوصله.

2هماهنگ باشید

بعنوان پدر و مادر لازم است اصول یکسانی داشته باشیم حداقل در جلوی کودکان وانمود کنیم که در تربیت آنان هماهنگیم. اگر رفتاری را پدر تائیید می کند و مادر رد باعث عارض کودک می شود پس بهتر است به عنوان والدین قبلا با یکدیگر هماهنگ باشیم و حداقل در جلوی کودکان عدم هماهنگیمان را بروز ندهیم.

3زمانی خاص برای توجه بدون قید و شرط به بچه ها اختصاص می دهید

منظور از توجه بدون قید و شرط، توجه بدون هیچ قید و شرطی است یعنی بدون توجه به رفتار کودک زمان خاصی را به وی صحبت می دهیم، با وی صحبت می کنیم، درد دل می کنیم، درد دل او را گوش میدهیم و یا بازی می کنیم، همبستگی به سن فرزندان دارد. وی باید احساس کند زمانی خاص را به وی اختصاص داده ایم. می توانیم هر روز چند دقیقه در آخر هفته یک ساعت این کار را انجام دهیم.

4الگوی مناسبی باشید

هر چه امر می کنید، بهتر است در ابتدا خودتان آن کار را انجام دهید و از هر چه فرزندتان را باز می دارید خودتان هم انجام ندهید. اگر دروغ گفتن را نهی می کنید بهتر است خود دروغ نگویید. این مورد در دراز مدت نتیجه می دهد، چون بچه ها بیشتر از آنکه از کلام ما آموزش ببینند، از رفتار ما آموزش می بینند. پس ابتدا از خود شروع کنیم.

5رابطه ای سالم با کودکتان برقرار کنید

برای ایجاد رابطه ای سالم از شیوه گوش دادن فعال استفاده کنید. وقتی فرزندتان چیزی می گوید به خوبی به سخنانش گوش دهید، حتی اگر با کودک موافق نیستید، اجازه دهید صحبتهایش تمام شود، تماس چشمی مناسب و انجام ندادن کاری دیگر در هنگام صحبت با کودک، به وی می فهماند که برای حرف زدن وی ارزش قائلید و عقاید او برای شما مهم است. غیر از گوش دادن فعال لحن صحبت شما در هنگام امر کردن به وی باید مودبانه باشد و حتی الامکان دستوری نباشد به همان اندازه که نسبت به بهترین دوست خود مودب هستید در مورد فرزند خود مودب باشید. صحبت مودبانه درهنگام خشم و ناراحتی، معلم خوبی برای کودک و نوجوان است که حتی در هنگام خشم به طور صحیحی رفتار کنند. از توهین کردن به بچه ها جدا بپرهیزید. گفتن کلمات ناپسندی مثل: احمق،نادان ، کودکان، بی تربیت نه تنها زمینه ساز هیچ تغییری نیست، بلکه در دراز مدت شما را در تربیت با مشکل مواجه می کند. اگر خیلی هم از دست فرزند خود ناراحتید بگویید تو فلان کار را انجام دادی و من به این علت عصبانیم ولی توهین نکنید.

هنگام صحبت کردن با کودک سعی نکنید از نظر فیزیکی بر او مسلط باشید. و در آخر اینکه بالغانه صحبت کردن (مثل من خیرخواه توام، کاری را بکن که من می گویم تا مشکل تو حل شود، من که بد تو را نمی خواهم و...) وعظ کردن و بحث اخلاقی را در حداقل خود بکار برید، زیرا آنها در بازنگهداشتن ارتباط، مفید نمی باشد.

6از مقایسه کردن فرزندتان با دیگران پرهیز کنید

سعی کنید پیشرفت فرزندتان را نسبت به خودش در نظر بگیرید، حتی اگر چند فرزند دارید، این چند نفر را نیز با یکدیگر مقایسه نکنید.

7آزادی و محدودیت زیاد ایجاد نکنید

v کودک نباید زیاد آزاد باشد و نه زیاد محدود. محدودیتهایی که ایجاد می شود باید پایدار و منطقی باشد. اگر می گویید شب باید در منزل خودتان بخوابد و منزل کس دیگری نباشد، دلیل آن را توضیح دهید و در برابر اصرار کودک و دیگران کوتاه نبایید. اگر محدودیتها منطقی باشد، چانه بردار نیست و برای آینده کودک بهتر است.

8درموقع مناسب به کودک دستور دهید

دستوری که به کودک می دهید درحد توانایی اش نیست یا اینکه فعلا سرگرم کار دیگری است و دستورش را اجرا نمی کند، به هیچ وجه به وی دستور ندهید زیرا این کار وی را نافرمان بار می آورد.

9لازم نیست همه خواسته های کودک برآورده شود

در این مورد منطقی عمل کنید و بلافاصله بعد از این که کودک چیزی خواست برایش تهیه نکنید. ضمن اینکه باید زیاد او را ناکام نگذارید ولی عمل کردن به همه خواسته های او باعث می شود در آینده از کنترل شما خارج شود.

10تناسب سن کودک به او کار و مسئولیت محول کنید

لازم نیست همه کارهای فرزندتان را شما انجام دهید و کودک در منزل فقط مصرف کننده باشد. همچنانکه کودک رشد می کند می تواند بسیاری از کارهای خود و خانه را انجام دهد. چنین استقلالی را به کودک بدهید. یکی از عیوب خانواده های مرفه این است که همه کارهای کودک را برایش انجام می دهند و هیچ مسئولیتی به وی نمی سپارند. به همین علت وقتی که کودک به سن نوجوانی و جوانی می رسد،نمی تواند برای خود کاری انجام دهد و کاملا متکی به دیگران می شود.

11ر مورد موفقیتهای و شکستهای کودکان منطقی عمل کنید

برخورد منطقی با شکستها و موفقیتها باعث می شود انگیزه برای کارهای بعدی در کودک از بین نرود. بزرگ کردن موفقیت و زیاد منفی جلوه دادن شکست هیچ کدام صحیح نیست. اگر فرزندتان در یک مسابقه ورزشی مدال می آورد، آن را زیاده از حد بزرگ و با اهمیت جلوه ندهید، زیرا اگر دوباهر نتوانست مدال بیاورد شدیدا احساس بی ارزشی می کند و اگر هم شکست خورد آن را زیاد مهم تلقی نکنید تا بتواند باز تلاش خود را از سر گیرد. در این مورد، شکست و موفقیت در تحصیل حائز اهمیت ویژه ای است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد